اینم ادامه داستان ببخشید که دیر اپدیت کردم...............
به محل تجمع نزدیک می شدم . زن جوانی که معلوم بود باردار است ، جلوتر کنار دیوار دستشویی زنانه از حال رفته و سایرین تلاش می کردند او را از محل دور کرده و به هوش بیاورند. دو سه نفر با اشاره چند زن بدون درنگ وارد ساختمان دستشویی شدند و دقایقی بعد در حالی که جلوی دهان و بینی شان را گرفته بودندبیرون زدند. یکی از آنها با تلفن همراه خود مشغول شماره گیری شد. الو...، ببخشید اینجا توی دستشویی زنانه پارک ، جنازه یه دختر جوون افتاده ...!؟بله ، بله ... والله کسی اونو نمی شناسه ...؟ یکی ازخانمها می خواسته بره دستشوی که اونو توی یکی از دستشویی ها پیدا کرده ... باشه ... باشه منتظرمی مونیم .پایم جلو نمی رفت ، حس غریبی مرا از رفتن به داخل و مشاهده آنچه زن را ترسانده بود به وحشت می انداخت . اطراف محل حادثه پیر وجوان ، زن و مرد، پچ پچ می کردند. حکایتهای نوشته یا نانوشته زیادی به گوشم می ریخت . چنددقیقه بعد وقتی امدادگران وارد عمل شدند، جزیکی دو نفر بقیه ، صحنه حادثه را خالی کردند،انگار نه انگار که اتفاقی رخ داده است !؟چند نفر از آنان وارد محل حادثه شده و دو سه نفری جنازه دخترک را بیرون آوردند و من درآن زمان کوتاه بود که توانستم با نگاهی کامل تر وحساس تر او را بشناسم . چه کسی می توانست باورکند!؟ او همان دختر جوان درمانده ای بود که ساعتی قبل از کنارم می گذشت . لبهایش کبود شده بود و چهره اش گویی یخ زده و... آخرین بار چه کسی اونو دیده ؟ من ...نفسم بند آمده بود. اصلا صدای خودم را که به نظر در گلو خفه شده بود، نمی شنیدم . شما... نسبتی باهاش دارین ؟ نه ... فقط حدود یک ساعت و نیم پیش که تازه وارد پارک شدم ، لب استخر، خیلی کوتاه ،آن هم وقتی از کنارم گذشت او را دیدم . پس یک ساعت و نیم پیش زنده بود... بله ؟ بله ... بله ، همین طوره . اون وقت ... منظورم همون وقتیه که دیدینش ، چه ریختی بود...؟ سرحال بود یا بی حال ...؟ راستش فقط می دونم توی این دنیا نبود،اصلا منو، که از کنارش گذشتم ، ندید. یعنی می خواین بگین ...؟ همین طوره ، من اصلا نمی شناسمش ... ولی مطمئنم آخرین باری که دیدمش حال خوبی نداشت .دختر جوانی پشت سرم زمزمه ای کرد، برگشتم و به او نگاه کردم ، گفت : اسمش الهام بود... من چند روزی این دور وبرا می دیدمش . گاهی یکی دو نفری باهاش حرف می زدن و چیزی بهش می دادن . بعضی وقتا هم می رفت از اون دکه توی پارک کیک یا نوشابه می خرید.مکثی کرد و ادامه داد: روز اول و دوم همچین بفهمی ، نفهمی از دورزاغ سیامو چوب می زد، بعد کم کم باهام راحت شد، یه دفعه هم اومد پیشم و روی بوم نقاشیم سرک کشید.بعدش پرسید: چرا این قدر منظره می کشی ؟ چیزی دیگه ای بلد نیستی نقاشی کنی؟ همچنان ادامه دارد.........................
مرد قبیله
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 ساعت 06:37 ق.ظ
سلام دوست گرامی وبلاگت رو خوندم بسیار زیبا می نویسی توی قسمت نظرات نوشته بودید وبلاگتون هک شده من واقعآ متاسفم ..... آرزویم برای شما دوست گرامی موفقییت روز افزون است
چه داستان قشنگی وچه طرح زیبایی به راستی این قلبه منوبردتوی فکر که چه خدای مهربونی داریم ما!ازاین که به من سرزدید ممنونم. دوتاسوال: ۱-چطوری می تونم روی وبلاگم صداوعکس بگذارم؟ ۲-چطوری می تونم وبلاگ شمارو درکناروبلاگم داشته باشم وبه دوستان معرفی کنم؟متشکرم.
سلام. این نوشتن عجب روحی به انسان میده... نوشتن و به معرض افکار گذاشتن یعنی به راه نیک وارد شدن. بله زیبا نوشتی و صد البته قصه هم دردناکه.. پایدار باشی.
جالب خیلی جالبه من عاشق داستان هستم مشتاقانه منتظر بقیه داستان هستم. لینک شما را هم توی سایتم میگذارم. اگر دوست داشتید سری هم به من بزنید با یه داستان ازتون پذیرایی میکنم. موفق باشی
قلبت چه قدر اوشکوله دیوونه یه دقه تند میزنه یه دقه کند. روغن کاری هم نشده نمیدونم چرا بهش شلنگ وصل کردن مگه گل؟؟؟خدا بده شفا.خدایا برس به داد جوونا.ولی خیلی کثافت کاریه نگاش میکنم حالم به هم میخوره.دستشویی.
سلام و خسته نباشید. من آدرس شما رو از تو وبلاگم پیدا کردم . ممنون که بهم سر زده بودید . وبلاگ خیلی قشنگی دارید و پر طرفدار. راستش اومدم بگم من بر گشتم خوشحال می شم بهم سر بزنی . منتظرتم bye bye
سلام نوشته ات تاثر بر انگیز بود ولی چه میشه کرد که کشور ما کلا در حال پرپر شدن است.من هستم دویل جان.ramin_a2004 این دفعه در مورد رجیستری و ویندوز مینویسم. سر بزن.
سلام / غم از تو دور باد
:(( :(( :(( :((
سلام دوست عزیز...
از اینکه بهم سر زدی ممنونم ..وب لاگ زیبایی داری و از نوع نوشتارتون مشخصه که آسمونی فکر میکنین...
موفق باشی آسمونی....یاحق
سلام دوست گرامی
وبلاگت رو خوندم بسیار زیبا می نویسی
توی قسمت نظرات نوشته بودید وبلاگتون هک شده
من واقعآ متاسفم .....
آرزویم برای شما دوست گرامی موفقییت روز افزون است
SABTE NAM KONID
سلام هالاو
وبلاگ خیلی خوبی داری...
بازم به وبلاگ من سر بزن...
ممنونم از لطفت
salam..bisabrane mintazere edameyh dastanet hastam....ama chera inghadar kam minevisi..bye
جالب بود
منتظریم...
باید امشب بروم ...
باید امشب چمدانم را که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم...
قشنگ بود و دردناک به روحیه من خیلی نمیخوره
چه داستان قشنگی وچه طرح زیبایی به راستی این قلبه منوبردتوی فکر که چه خدای مهربونی داریم ما!ازاین که به من سرزدید ممنونم.
دوتاسوال:
۱-چطوری می تونم روی وبلاگم صداوعکس بگذارم؟
۲-چطوری می تونم وبلاگ شمارو درکناروبلاگم داشته باشم وبه دوستان معرفی کنم؟متشکرم.
قشنگه. منتظر بقیهشم
سلام به دوستی که بر میگرده .... منتظر ادامه اش هستیم ...... ارادتمند
سلام خوبی مرسی از لطفت که هنوز به من سر میزنی من هم دوباره آپدیت کردم.............
سلام. این نوشتن عجب روحی به انسان میده... نوشتن و به معرض افکار گذاشتن یعنی به راه نیک وارد شدن. بله زیبا نوشتی و صد البته قصه هم دردناکه.. پایدار باشی.
خیلی وبلاگ قشنگی داری
سلام یه سر به آپدیت یکشنبه من بزن
سلام ...ممنون از لطفتون . مطلبتون رو خوندم ...راستی من برگشتم !
موفق باشی عزیز .
جالب خیلی جالبه من عاشق داستان هستم مشتاقانه منتظر بقیه داستان هستم. لینک شما را هم توی سایتم میگذارم. اگر دوست داشتید سری هم به من بزنید با یه داستان ازتون پذیرایی میکنم. موفق باشی
درود بر شما!
روبرو شدن با مرگ٬ باید انسان را به خویش وادارد...
بیاندیشید... بدرود!
بههههههههههههههههههههه! سلام داداش چطوری! ما دوباره شروع کردیم به نوشتن همه چیز وبلاگت ماهه جز اینکه لینک من نیست توش!
بابای
سلام خوبی.به من میگی دیر میام خودت که بدتری
مزخرفه
سلام محمد جون . ببخشید بابت فراموشی . من به یادتم .
قلبت چه قدر اوشکوله دیوونه یه دقه تند میزنه یه دقه کند. روغن کاری هم نشده نمیدونم چرا بهش شلنگ وصل کردن مگه گل؟؟؟خدا بده شفا.خدایا برس به داد جوونا.ولی خیلی کثافت کاریه نگاش میکنم حالم به هم میخوره.دستشویی.
سلام ...
خیلی وقت بود نیومده بودم تو هم که ما رو ... نمی خوای از بم بگی ؟؟؟ موفق باشی خدانگهدار
سلام و خسته نباشید. من آدرس شما رو از تو وبلاگم پیدا کردم . ممنون که بهم سر زده بودید . وبلاگ خیلی قشنگی دارید و پر طرفدار. راستش اومدم بگم من بر گشتم خوشحال می شم بهم سر بزنی . منتظرتم bye bye
سلام.
زیبا، بسیار زیبا
سلام
نوشته ات تاثر بر انگیز بود ولی چه میشه کرد که کشور ما کلا در حال پرپر شدن است.من هستم دویل جان.ramin_a2004
این دفعه در مورد رجیستری و ویندوز مینویسم.
سر بزن.
جالب...همین ...موفق باشی..
تو آدم نمیشی ،خوشحالم که مینویسم و ناراحت که لینک بنده رو برداشتی من الان به حمایت دوستان نیاز دارم ، به ما هم سر بزن ....موفق باشی
سلام دوست گرامی
وبلاگت رو خوندم بسیار زیبا می نویسی
فقط میشه اسمتون رو برام ایمیل کنید
ممنون.
وبلاگت واقعا مسخره است . جدی میگم ! همه ی مردم رو
گذاشتی سر کار ! واقعا که ...
به ما هم سر بزن
همه چیز اتفاقی اتفاق افتاد .شبهای دیگری هم هست.بهتسرمیزنم.
دوست عزیز من هم وبلاگ شما رو دیدم بسیار زیبا و عالی درستش کردید .
برای شما آرزوی موفقیت دارم